شماره ٧٣: يارى کس از کرشمه و خوبى نشان بود

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
يارى کس از کرشمه و خوبى نشان بود
از وى وفا مجوى که نامهربان بود
زانجا که هست خنده گل بلبل خراب
بر حق بود که عاشق روى چنان بود
اى آفتاب، بار دگر چون توانت ديد
جايى که سايه تو برين دل گران بود
نزديک دل بوند بتان، وان که همچو تست
نزديک دل مگوى که نزديک جان بود
گر روى تافتى سخنى گوى در چمن
گل را دهند قيمت وبو رايگان بود
خاموشيش حکايت حال است گوش دار
عاشق که در حضور رخت بى زبان بود
گفتى که ناله هاى فلان گوش من ببرد
آخر چنين چرا همه شب در فغان بود؟
آن را که ميخلى همه شب در ميان دل
گر تا به روز ناله کند، جاى آن بود
عمدا جدا مباش که در جان خسروى
گر خود هزار ساله ره اندر ميان بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید