شماره ٢١: دل شد ز دست ما را با يار ما که گويد؟

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
دل شد ز دست ما را با يار ما که گويد؟
وين درد سينه ما پيش دواکه گويد
من غرق خون همه شب، او خود به خواب مستى
آنجا که اوست از من اين ماجرا که گويد؟
گفتم که چند بر ما نامهربانى آخر؟
تا مهربان ما را پيغام ما که گويد؟
اى جان خسته، يارت گر در عدم فرستد
چون تو از آن اويى او هر کجا که گويد؟
بر آستان خوارى جان دادنى ست ما را
زيرا که پيش سلطان حال گدا که گويد؟
ديدار دوست ديدن وانگه حديث توبه
والله دروغ باشد، هر پارسا که گويد؟
شرح غمت فراوان تو نشنوى ز خسرو
هم خود بگوي، جانا، کاين قصه با که گويد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید