شماره ٧٧٨: ما نه آنيم که ما را به زبان بايد جست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ما نه آنيم که ما را به زبان بايد جست
يا ز هر بى سروپا نام و نشان بايد جست
اهل دل را به دل و اهل نظر را به نظر
دوستداران زبان را به زبان بايد جست
مهر هر چند که در ذره نگردد پنهان
همه ذرات جهان را به گمان بايد جست
گر چه از بيد ثمر خواستن از بى بصرى است
بوى گل از نفس سرد خزان بايد جست
بى نشان را به نشان گر چه خبر نتوان يافت
خبر کعبه ز هر سنگ نشان بايد جست
نتوان پشت به ديوار تن آسانى داد
خبر آب ز هر تشنه روان بايد جست
هر گلى را چمني، هر صدفى را گهرى است
از دم پير مغان، بخت جوان بايد جست
عمرها نافه صفت خون جگر بايد خورد
وانگه از دل نفس مشک فشان بايد جست
مهر روشن نکند خانه بى روزن را
دل بيدار ز چشم نگران بايد جست
چه خبر از دل رم کرده ما دارد چرخ؟
ناوک سخت کمان را ز نشان بايد جست
صائب اين آن غزل سيد يزدست که گفت
اهل دل را به سراپرده جان بايد جست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید