شماره ٧٦٥: شهد در خانه پر روزن زنبور يکى است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
شهد در خانه پر روزن زنبور يکى است
شمع هر چند که بسيار بود، نور يکى است
غنچه بيهوده سرانگشت نگارين کرده است
ناخن آن کس که زند بر دل ناسور يکى است
در محيطى که ز دل نقش دو عالم شويد
آن که از صفحه خاطر نشود دور يکى است
سفر از خويش چو کردي، همه جا معراج است
منبر و دار، بر حالت منصور يکى است
تا به دريا نرسد سيل، نمى آرامد
پيش ما خانه ويرانه و معمور يکى است
الفت آهوى وحشى گرهى بر بادست
شوخ چشمى که نگردد ز نظر دور يکى است
ابر رحمت نکند فرق گل و خار از هم
عزت مست درين مجلس و مستور يکى است
عشق بارى است که در پله برداشتنش
کمر طاقت کوه و کمر مور يکى است
خاک گرديد و نشد چهره اش از مى گلفام
طالع جام من و کاسه طنبور يکى است
غرض از ظرف اگر خوردن آب است و طعام
کاسه چوبين من و کاسه فغفور يکى است
سخن آن است کز او زنده دلى گرم شود
لب افسرده بيانان و لب گور يکى است
بى بصيرت چه شناسد سخن صائب را؟
تلخ و شيرين به مذاق دل رنجور يکى است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید