شماره ٧٥٤: خط سبزى که به گرد رخ او گرديده است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
خط سبزى که به گرد رخ او گرديده است
دفتر دعوى خورشيد به هم پيچيده است
برگريزان تو خوشتر بود از گلريزان
در بهار آن که ترا ديده چه گلها چيده است
پله نشو و نما نيست به اين رعنايى
سرو از نسبت قد تو چنين باليده است
گر نه آيينه حذر دارد ازان غمزه، چرا
زره از جوهر خود زير قبا پوشيده است؟
تا قيامت گرهش باز نگردد چون خال
هر که را فکر سر زلف به هم پيچيده است
شور مرغان چمن حوصله سوزست امروز
گل بيدرد به روى که دگر خنديده است؟
غافل از خال و خط و زلف و دهان تو شده است
ساده لوحى که به خورشيد ترا سنجيده است
مى ربايند ز هم لاله رخان دست بدست
تا به پاى تو حنا چهره خود ماليده است
ماه از شرم عذار تو حصارى شده است
اين نه هاله است که بر گرد قمر گرديده است
گر شود شبنم فردوس همان رو به قفاست
عرقى کز رخ آن ماه جبين غلطيده است
دل صد پاره به شيرازه نمى گردد جمع
رشته بيهوده بر اين دسته گل پيچيده است
مى شود واصل درياى حقيقت چو حباب
هر که صائب نظر از هستى خود پوشيده است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید