شماره ٧٣٧: موج خط حلقه بر آن عارض گلگون زده است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
موج خط حلقه بر آن عارض گلگون زده است
جوهر از آينه حسن تو بيرون زده است
خط مشکين تو بسيار به خود پيچيده است
تا بر آن عارض گلرنگ شبيخون زده است
بى نيازست ز خلق آن که رسيده است به حق
فارغ از لفظ بود هر که به مضمون زده است
داغم از لاله که از صبح ازل کاسه خويش
از دل خاک برآورده و در خون زده است
پرده چشم غزال است سيه خانه او
آن پريزاد که راه دل مجنون زده است
موج درياى ملال است مه عيد فلک
پى اين نعل مگيريد که وارون زده است
تا قيامت دهد از سلطنت مجنون ياد
سکه داغ که بر لاله هامون زده است
عزت داغ جنون دار که فرمانده عقل
بوسه از دور بر اين مهر همايون زده است
مى شمارند کنون بيخبران باد سموم
از جگر هر نفس گرم که مجنون زده است
نيست در وادى مجنون اثر از نقش سراب
موج بيتابى عشق است که بيرون زده است
نيست يک جلوه کم از شاهد معنى صائب
که ره فاخته يک مصرع موزون زده است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید