شماره ٦٩٤: نمک عشق در آب و گل درويشان است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
نمک عشق در آب و گل درويشان است
حاصل روى زمين در دل درويشان است
نور خورشيد به ويرانه فزون مى افتد
بيشتر لطف خدا شامل درويشان است
دل بيدار ازين صومعه داران مطلب
کاين چراغى است که در محفل درويشان است
گر چه از هر جگر چاک به حق راهى هست
راه نزديکترش از دل درويشان است
سيل از خانه به دوشان چه تواند بردن؟
دل درياى خطر ساحل درويشان است
نغمه بال وپر سيرست سبکروحان را
ناله نى حدى محمل درويشان است
در زمينى که ازو بوى دل آيد به مشام
پا بيفشار که سر منزل درويشان است
مى کند سلطنت فانى خود را باقى
پادشاهى که دلش مايل درويشان است
دل پر آبله از سينه زهاد مجوى
جاى اين گنج گهر در دل درويشان است
پيش شمشير قضا دست نمى جنبانند
جگر شير کباب دل درويشان است
کيميايى که ازو قلب جهان زر گردد
در رکاب نظر کامل درويشان است
در بساط من سودازده ز اسباب جهان
نيم جانى است اگر قابل درويشان است
چرخ با اين همه انجم که در او مى بينى
مشتى از خرمن بى حاصل درويشان است
جلوه نور حق از خاک سيه مى بينند
در و ديوار کجا حايل درويشان است؟
گر چه از مردم دنياست به ظاهر صائب
طينت خاکى او از گل درويشان است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید