شماره ٦٧٨: عشق را از دل سودازده ما ننگ است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
عشق را از دل سودازده ما ننگ است
اين پلنگى که با سايه خود در جنگ است
خاطر ساده دلان نقش جهان نپذيرد
شيشه صد ميکده گر صرف کند بيرنگ است
چرخ را ناله من بر سر کار آورده است
از دم گرم من اين دايره سير آهنگ است
چون گره بر لب گفتار چو مرکز نزنم؟
عرصه دايره خلق عزيزان تنگ است
سبزى بخت، عبث جلوه فروشى نکند
که بر آيينه ما شهپر طوطى زنگ است
آفتابش به لب بام زوال استاده است
هر که چون شبنم گل، بسته آب و رنگ است
دل بى عشق خطر از دم عيسى دارد
شيشه چون شد تهى از باده، نفس هم سنگ است
سخن تلخ کند نرخ، دل دشمن را
سرکه تند علاج دل سخت سنگ است
چشم بر اطلس افلاک ندارد صائب
کاين قبايى که بر قامت همت تنگ است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید