شماره ٦٢٣: شور در دل فکند لعل خموشى که تراست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
شور در دل فکند لعل خموشى که تراست
خواب را تلخ کند چشمه نوشى که تراست
از لطافت، سخنى چند که در دل دارى
مى توان خواند ز لبهاى خموشى که تراست
خواب را شوخى چشم تو رم آهو کرد
چه کند باده گلرنگ به هوشى که تراست؟
صرف خميازه آغوش شود اوقاتش
هر که را چشم فتد بر بر و دوشى که تراست
اى بسا روز عزيزان که سيه خواهد کرد
از خط و زلف، رخ غاليه پوشى که تراست
سبزه تربتش از آب گهر سبز شود
هر که چشم آب دهد از در گوشى که تراست
چه بهشتى است که ايمان به گرو مى گيرد
از فقيران، نگه باده فروشى که تراست
طرف دعوى صائب مشو اى بلبل مست
که دو هفته است همين جوش و خروشى که تراست
نيست ممکن که ترا پخته نسازد صائب
چون مى تلخ درين ميکده جوشى که تراست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید