شماره ٥٠٤: چشم شبم محرم رخسار گلفام تو نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
چشم شبم محرم رخسار گلفام تو نيست
بوسه را رنگى ز لبهاى مى آشام تو نيست
نيست در صلب يمن سنگى که خون رغبتش
چون مى نارس به جوش از حسرت نام تو نيست
بوى يوسف مى کند بيت الحزن را گلستان
هيچ کس را شکوه از گردون در ايام تو نيست
قمرى از پاس غلط در حلقه تقليد ماند
ورنه در روى زمين سروى به اندام تو نيست
بوسه شيرين دهانان را مکرر همچو قند
کرده ام لب چش، به شيرينى چو پيغام تو نيست
يوسفى در بيع دارد هر تهيدستى ز تو
هيچ کافر نااميد از رحمت عام تو نيست
غير من کز دامن زلف تو دستم کوته است
هيچ فرد باطلى بى مد انعام تو نيست
صائب از همت به فتراک تو خود را بسته است
ورنه صيد لاغر او قابل دام تو نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید