شماره ٥٠٢: خال محتاج کمند زلف عنبرفام نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
خال محتاج کمند زلف عنبرفام نيست
دانه چون افتاد گيرا، احتياج دام نيست
از نسيمى مى توان برداشتن ما را ز خاک
چشم ما چون ديگران بر بوسه و پيغام نيست
شبنمى را کز محيط بيکران افتاد دور
در کنار لاله و آغوش گل آرام نيست
خاک ره شو گر طلبکار دلي، کاين کعبه را
جز غبار خاکسارى جامه احرام نيست
باغ عقل است آن که در عمرى رساند ميوه اى
آفتاب عشق بر هر کس که تابد خام نيست
ترک خودکامي، جهان در شکرستان کردن است
تلخکامى جز نصيب مردم خودکام نيست
کيسه پردازان دنيا غافلند از نقد وقت
ورنه نقدى اين چنين در کيسه ايام نيست
در مصيبت خانه دنيا که آزادى است مرگ
خون خود را مى خورد مرغى که بى هنگام نيست
مى پرد دل بى خرد را بهر اوج اعتبار
طفل ناافتاده را انديشه اى از بام نيست
شام ماه روزه دارد داغ، صبح عيد را
بى تکلف هيچ شهرى اين قدر خوش شام نيست
جوهر مجنون ندارى گرد اين وادى مگرد
نيست آهويى درين صحرا که شيراندام نيست
از زبان شکوه ما حسن صائب فارغ است
شکرستان را خبر از تلخى بادام نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید