شماره ٤٥٧: نيست تا پاک از غرضها در سخاوت سود نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
نيست تا پاک از غرضها در سخاوت سود نيست
در تلاش نام، سيم و زر فشاندن جود نيست
خواب غفلت پرده چشم غلط بين مى شود
ورنه در مهد زمين آسودگى موجود نيست
آه را از درد و داغ عشق باشد بال و پر
نگذرد از پشت لب آهى که دردآلود نيست
مى کند آب و علف ضايع درين بستانسرا
هر که از گفتار و کردارش دلى خشنود نيست
سيل را از بحر بى پايان گذشتن مشکل است
سنگ راهى شوق را چون منزل مقصود نيست
بوى خون مى آيد از گلهاى اين بستانسرا
سرو اين گلزار کم از تيغ زهرآلود نيست
تيغ معذورست در کوتاهى زلف اياز
سرکشى با پادشاهان عاقبت محمود نيست
زهر را بر خود گوارا مى کند نفس خسيس
جز زيان عام مردم، تاجران را سود نيست
ديده ناقص بصيرت از هنر افتد به عيب
چشم روزن را نصيب از شمع غير از دود نيست
بوى تسليم از گلستان رضا نشنيده است
کوته انديشى که از وضع جهان خشنود نيست
هر چه پيش از مرگ مى بخشى به سايل همت است
برگ را در برگريز از خود فشاندن جود نيست
صلح کن صائب به داغ عشق ازين عبرت سرا
در بساط آسمان گر اختر مسعود نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید