شماره ٤٤٤: شمع فانوس خيال آسمان پيداست کيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
شمع فانوس خيال آسمان پيداست کيست
شعله جواله اين دودمان پيداست کيست
آن به دل نزديک دور از چشم، کز لطف گهر
در جهان است و برون است از جهان پيداست کيست
مجلس آرايى که چون جان جلوه پيدايى اش
برنمى دارد اشارات نهان پيداست کيست
با همه نيرنگ سازي، آن که در گلزار او
نيست رنگى از بهار و از خزان پيداست کيست
ديده يوسف شناسان در غبار کثرت است
ورنه يوسف در ميان کاروان پيداست کيست
حسن مستورى که آورده است از نظاره اش
نرگس عين اليقين آب گمان پيداست کيست
گر چه پيدا و نهان با هم نمى گردند جمع
آن که پنهان است و پيدا در جهان پيداست کيست
آن که ذرات دو عالم را نسيم لطف او
مى کند بيدار از خواب گران پيداست کيست
آهوى وحشى چه مى داند طريق دلبري؟
مردمى آموز چشم دلبران پيداست کيست
نيست در شان عسل حسن گلوسوز اين قدر
چاشنى بخش لب شکرفشان پيداست کيست
نقشبندى بى قلم نه کار هر صورتگرى است
چهره پرداز خط سبز بتان پيداست کيست
خضر اگر تيرى به تاريکى فکند از ره مرو
آن که مى بخشد حيات جاودان پيداست کيست
اين جواب آن که شيخ مغربى فرموده است
مخفى اندر پير و پيدا در جوان پيداست کيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید