شماره ٣٨٥: بى غبار خط نگاهم توتيا گم کرده اى است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بى غبار خط نگاهم توتيا گم کرده اى است
در ته ابر سيه ماه جلا گم کرده اى است
نيست هر کس را که چشم خوش نگاهى در نظر
در سواد آفرينش آشنا گم کرده اى است
بوسه لب تشنه در دور لب نوخط او
در سياهى چشمه آب بقا گم کرده اى است
هر که را آسوده تر دانى درين وحشت سرا
زير شمشير حوادث دست و پا گم کرده اى است
تا چه باشد در بيابان طلب احوال ما
خضر اينجا رهنورد رهنما گم کرده اى است
کار ما بى دست و پايان با خدا افتاده است
کشتى درياى ما ناخدا گم کرده اى است
در بيابانى که چاه از نقش پا افزونترست
عقل کوته بين ما کور عصا گم کرده اى است
پيش ارباب خرد گر کشتى نوح است عقل
در محيط عشق موج دست و پا گم کرده اى است
هر که غافل گردد از حق در جهان با اين ظهور
مهر عالمتاب در نور سها گم کرده اى است
در تن خاکي، روان آسمان مشتاق ما
راه بيرون شد ز گرد آسيا گم کرده اى است
هر که از صاحبدلان در کعبه صائب رو کند
مى توان دانست محراب دعا گم کرده اى است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید