شماره ٣٤٩: شکر ما کوته زبان از کثرت احسان شده است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
شکر ما کوته زبان از کثرت احسان شده است
برگ اين نخل برومند از ثمر پنهان شده است
دست از دامان دلهاى پريشان برمدار
رو به دريا مى رود ابرى که بى باران شده است
مى تراود از در و ديوار او نقش مراد
خانه هر کس که چون آيينه بى دربان شده است
روزگار غفلت ما مى رود چون برق و باد
کشتى ما از گرانبارى سبک جولان شده است
مى کشد در جسم، جان از پاکدامانى عذاب
مصر بر يوسف ز عصمت تنگ چون زندان شده است
سيل بى زحمت به دريا مى برد خاشاک را
با خرام او، برون رفتن ز خود آسان شده است
با ضعيفان پنجه کردن نيست کار سرکشان
آتش از خاشاک ما بسيار رو گردان شده است
نيست زر در آستين غنچه و دامان گل
تا کدامين سرو در گلزار دست افشان شده است
از رگ تلخي، ميان باده بى زنار نيست
در زمان چشم او عالم فرنگستان شده است
مى خورد تير حوادث را به جاى نيشکر
هر که صائب بر سر خوان فلک مهمان شده است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید