شماره ٣١٧: نامه از قاصد دل مغرور ما نگرفته است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
نامه از قاصد دل مغرور ما نگرفته است
غيرت ما بوى يوسف از صبا نگرفته است
سرکشى از ترکتاز عشق بر ما تهمت است
گرد ما افتادگان هرگز هوا نگرفته است
با دل روشن زمين و آسمان غمخانه اى است
صورتى دارد جهان تا دل جلا نگرفته است
مى رسد آخر به جايى گريه خونين ما
خون ناحق را کسى پا در حنا نگرفته است
روز ما را گر سيه کردند اين مه طلعتان
دامن شب را کسى از دست ما نگرفته است
هر چه هر کس يافته است از دامن شب يافته است
دل عبث دامان آن زلف دو تا نگرفته است
آه را در سينه سوزان من آرام نيست
دود از آتش اين چنين صائب هوا نگرفته است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید