شماره ٢٨٨: نازک اندامى که عالم تشنه آغوش اوست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
نازک اندامى که عالم تشنه آغوش اوست
سايه بالاى او از سرکشى همدوش اوست
باده تلخى که ما را در سماع آورده است
نه خم افلاک در وجد و سماع از جوش اوست
زان گلاب تلخ کز رخساره گل مى چکد
مى توان دانست پند بلبلان در گوش اوست
مى توان خواند از بياض چهره اش چون خط سبز
گفتگوهايى که پنهان در لب خاموش اوست
آدمى گر خون بگريد از گرانبارى رواست
کانچه نتوانست بردن آسمان، بر دوش اوست
طوق قمرى گر چه باشد صائب از دل تنگتر
سرو با آن دستگاه حسن در آغوش اوست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید