شماره ٢٧٨: هر چه دارد در خم سربسته گردون از من است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر چه دارد در خم سربسته گردون از من است
مى به حکمت مى خورم، جاى فلاطون از من است
تا خم مى در زمين خانه ام در خاک هست
عشرت روى زمين با گنج قارون از من است
نيست چون عنقا ز من جز نام چيزى در ميان
خود پرستش مى کند خود را و ممنون از من است
از تلاش قرب ظاهر با خيالش فارغم
لفظ از هر کس که خواهد باش، مضمون از من است
خلوت انديشه ام چون غنچه لبريز گل است
خار ديوارست هر نقشى که بيرون از من است
باده پر زور در مينا سرايت مى کند
اين که پيراهن درد هر صبح گردون از من است
اهل معنى مى زنند از غيرت من پيچ و تاب
مصرعى را مى کند گر سرو موزون از من است
با جنون شهرى من برنمى آيد کسى
در بيابان اين چنين سرگشته مجنون از من است
بوى خون مى آيد از تيغ زبان بلبلان
ورنه مى گفتم که روى باغ گلگون از من است
مى زنم نقش دگر بر آب در هر دم زدن
رنگ درياى سخن صائب دگرگون از من است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید