شماره ١٧٦: گوش تا گوش زمين از گفتگوى من پرست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
گوش تا گوش زمين از گفتگوى من پرست
تا خط بغداد، اين جام از سبوى من پرست
نه همين اهل زمين را پايکوبان کرده است
خانقاه چرخ هم از هايهوى من پرست
از سر پر شور دارم آسمان را بى قرار
اين قدح در دور باشد تا کدوى من پرست
گرد پاپوشى رسانيده است هر جا کلک من
نافه خاک از نسيم مشکبوى من پرست
جام گردون ته ندارد، ورنه از احسان عشق
نغمه خونين چو مينا در گلوى من پرست
چون به دريا متصل شد جو، نمى گردد تهى
جاى حيرت نيست گر پيوسته جوى من پرست
تنگ افتاده است دامان صدف افلاک را
ورنه گوهر در سحاب تازه روى من پرست
آشنايى نيست غير از معنى بيگانه ام
شکوه خلق از دل بيگانه خوى من پرست
داغ ها دارد بهار از جلوه طاوسيم
بس که از افکار رنگين مو به موى من پرست
خارخار مدعايى نيست در خاطر او
چرخ را دل از دل بى آرزوى من پرست
صائب از آزادگى با درد بى درمان خوشم
ور نه دامان جهان از چاره جوى من پرست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید