شماره ١٦٦: دوربين خونين جگر از نظم احوال خودست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
دوربين خونين جگر از نظم احوال خودست
روز و شب طاوس لرزان بر پر و بال خودست
شيشه اى کز طاق افتد بشکند، چون آسمان
از هزاران طاق دل افتاد و بر حال خودست؟
خاکسارى شد حصار از ديده بدبين مرا
گوهر از گرد يتيمى پرده حال خودست
عقده حرص از مرور زندگى گردد زياد
شاخ آهو پر گره از کثرت سال خودست
نيش باشد قسمت زنبور از درياى شهد
ممسک از قهر خدا بى بهره از مال خودست
مى کند در راه خود دام گرفتارى به خاک
ديده هر کس که چون طاوس دنبال خودست
کاملان از عيب خود بيش از هنر يابند فيض
بهره طاوس از پا، بيش از بال خودست
از کنار آب حيوان باز گردد خشک لب
چون سکندر هر که مستظهر به اقبال خودست
نيست خصمى آدمى را غير خود چون عنکبوت
دام راه هر کسى از تار آمال خودست
دولت پابوس بس باشد حنا را خونبها
بى سبب صائب به فکر خون پامال خودست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید