شماره ١٦٥: هر که را ديديم در عالم گرفتار خودست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر که را ديديم در عالم گرفتار خودست
کار حق بر طاق نسيان مانده، در کار خودست
خضر آسوده است از تعمير ديوار يتيم
هر کسى را روى در تعمير ديوار خودست
کيست از دوش کسى بارى تواند برگرفت؟
گر همه عيسى است در فکر خر و بار خودست
پرتو حسن ازل افتاده بر ديوار و در
ديو چون يوسف در اينجا محو ديدار خودست
گريه شمع از براى ماتم پروانه نيست
صبح نزديک است، در فکر شب تار خودست
چون تواند خار حسرت از دل بلبل کشيد؟
غنچه بى دست و پا درمانده خار خودست
خرجها دخل است چون باشد به جاى خويشتن
هر که مى آيد به کار خلق، در کار خودست
چشم صائب چون صدف برابر گوهر بار نيست
زير بار منت طبع گهربار خودست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید