لنگر از صاحبدلان، شوخى ز خوبان خوشنماست
از هدف استادگي، از تير جولان خوشنماست
صحبت نيکان بود مشاطه بدگوهران
خار تا بر دور گل باشد، چو مژگان خوشنماست
تيغ جان بخش تو شد آب از حجاب کشتگان
از کريمان معذرت در وقت احسان خوشنماست
ريزش پنهان به سايل، عمر جاويدان دهد
پرده ظلمت به روى آب حيوان خوشنماست
از بزرگان ترک اسباب تکلف عيب نيست
در بساط آسمان ابر پريشان خوشنماست
مد احسان را دو چندان مى کند روى گشاد
خنده برق از سحاب گوهر افشان خوشنماست
رشته لعل است در کوه بدخشان خار و خس
شمع ماتم بر سر خاک شهيدان خوشنماست
از بزرگان روى دل صائب به خردان عيب نيست
دل به دست آوردن مور از سليمان خوشنماست