شماره ١٢٢: طى شود در يک نفس آغاز و انجام حيات

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
طى شود در يک نفس آغاز و انجام حيات
شعله جواله باشد گردش جام حيات
مهلت از نوکيسه جستن از خرد دورست دور
چون سبکروحان بده پيش از طلب وام حيات
محو گردد در نظر واکردنى مد شهاب
دل منه چون غافلان بر طول ايام حيات
چون لب پيمانه مى بوسد لب شمشير را
هر که مى سازد دهانى تلخ از جام حيات
چشم عيش صافى از ايام در پيرى مدار
نيست غير از درد کلفت در ته جام حيات
گر حضورى هست، در دارالامان نيستى است
دانه اى جز خوردن دل نيست در دام حيات
خواب مرگش را نسازد بستر بيگانه تلخ
خاک باشد هر که را بستر در ايام حيات
هستى باقى به دست آور چو عالى همتان
انتظار مرگ را تا کى نهى نام حيات؟
در بلا تن دادن از بيم بلا اولى ترست
گردن خود را سبک کن زود از وام حيات
در قفس مى افکند مرغ فلک پرواز را
هر که در ملک عدم مى بندد احرام حيات
جوى شير و شهد گردد در تنش رگ زير خاک
هر که کام خلق شيرين کرد هنگام حيات
تيرگى آفاق را از دل به آب زر بشوى
تا سرت گرم است چون خورشيد از جام حيات
آنچه مى ماند بجا از رفتگان، جز نام نيست
نام نيکى کسب کن صائب در ايام حيات



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید