شماره ١٢٠: آيينه شو وصال پرى طلعتان طلب

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
آيينه شو وصال پرى طلعتان طلب
اول بروب خانه دگر ميهمان طلب
گلميخ آستانه عشق است آفتاب
هر حاجتى که دارى ازين آستان طلب
ايمن ز طبع دزد شدن عين غفلت است
از صحبت سياه درونان کران طلب
چون سبزه زير سنگ حوادث چه مانده اي؟
همت ز دست و بازوى رطل گران طلب
معيار دوستان دغل روز حاجت است
قرضى به رسم تجربه از دوستان طلب
رويى ز سنگ و جانى از آهن به هم رسان
آنگه بيا و آتش ازين کاروان طلب
دست از خرد بشوى و تمناى عشق کن
خالى شو از دغل، محک امتحان طلب
در ناخن نسيم گشايش نمانده است
اى غنچه همت از نفس بلبلان طلب
خواهى که جاى در دل شکرلبان کنى
همت ز کلک صائب شيرين زبان طلب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید