شماره ١١٧: از چشم نيم مست تو با يک جهان شراب

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
از چشم نيم مست تو با يک جهان شراب
ما صلح مى کنيم به يک سرمه دان شراب!
از خشکسال توبه کم کاسه مى رسيم
داريم چشم از همه درياکشان شراب
زنهار شرم دختر رز را نگاه دار
در روز آفتاب مپيما عيان شراب
هر غنچه اى ز باده گلرنگ شيشه اى است
ديگر چه حاجت است درين بوستان شراب
من در حجاب عشقم و او در نقاب شرم
اى واى اگر قدم ننهد در ميان شراب!
مينا به چشم روشنى جام مى رود
در مجلسى که مى کشد آن دلستان شراب
ما ذوق لب گزيدن خميازه يافتيم
ارزانى تو باد ز رطل گران شراب
رنگ شکسته کاهرباى شکفتگى است
کيفيت بهار دهد در خزان شراب
ما داده ايم دست ارادت به دست تاک
زان روى مى خوريم چو آب روان شراب
صائب چراغ عشرت ما مى شود خموش
گر کم شود ز ساغر يک زمان شراب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید