شماره ٦١: از تهيدستى است در مغز چنار اين پيچ و تاب

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
از تهيدستى است در مغز چنار اين پيچ و تاب
چشم ظاهربين ز بى دردى کند جوهر حساب
مى شود چون نافه مويش در جوانى ها سفيد
هر که خون خويش را سازد چو آهو مشک ناب
راحت بى رنج در ماتم سراى خاک نيست
خنده گل گريه هاى تلخ دارد چون گلاب
در بلندى با فرودستان تواضع پيشه کن
تا چو ماه نو ترا گردون کند از زر رکاب
مى کشد از عشق، حيف خود دل بى تاب ما
مى کند خون در دل آتش به گرديدن کباب
نيست از باد مخالف فرق تا باد مراد
شد تنک دريانوردى را که دل همچون حباب
عشق در دلهاى روشن بى قرارى مى کند
پرتو خورشيد در آيينه دارد اضطراب
کوته است از حرف خاموشان زبان اعتراض
ايمن از تيغ است هر خونى که گردد مشک ناب
دل منه بر عمر مستعجل که اسب تند را
نيست مانع از دويدن پا فشردن در رکاب
مى دود در جستجوى آب، دايم هر طرف
گر چه از آب است صائب پرده چشم حباب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید