شماره ٢١: کوشش نبرد راه به مأواى دل ما

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
کوشش نبرد راه به مأواى دل ما
کز هر دو جهان است برون، جاى دل ما
سيلاب مقيد به خس و خار نگردد
دنيا نشود سلسله پاى دل ما
گر گوهر شهوار شود، سفته نگردد
رازى که زند غوطه به درياى دل ما
ما قدر خود از بى بصرى ها نشناسيم
ورنه شب قدرست سويداى دل ما
زان حسن جهانگير چه ادراک نمايد؟
هر چند شود چشم، سراپاى دل ما
از سرمه شود روشن اگر ديده مردم
از داغ بود ديده بيناى دل ما
بال و پر سير دگران گر بود از چشم
در بستن چشم است تماشاى دل ما
گر مطلب ارباب هوس، وصل تمناست
در ترک تمناست تمناى دل ما
صد ميکده گر خون جگر صرف نمايد
بيرون نزند رنگ ز ميناى دل ما
تا چشم کند کار، سيه خانه ليلى است
از داغ تو در دامن صحراى دل ما
از کاوش مژگان بلندت نتوان يافت
يک گوهر ناسفته به درياى دل ما
در سنگ اثر جوش بهاران ننمايد
از مى نرود خشکى سوداى دل ما
از داغ بود چون ورق لاله درين باغ
شيرازه جميت اجزاى دل ما
مرده است ز بى همنفسى در بر ما دل
کو همنفسى تا کند احياى دل ما؟
صائب نتوان يافت به جز داغ جگرسوز
شمعى که شود انجمن آراى دل ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید