در قلزم مى همچو حباب است دل ما
از خانه به دوشان شراب است دل ما
موقوف نسيمى است ز هم ريختن ما
چون برگ خزان پا به رکاب است دل ما
سطرى است ز پيشانى ما راز دو عالم
بى پرده تر از عالم آب است دل ما
از جنبش مهدست گرانخوابى اطفال
از گردش افلاک به خواب است دل ما
چون تيغ برهنه است چو افتد به سرش کار
هر چند که در زير نقاب است دل ما
اينجا که منم قيمت دل هر دو جهان است
آنجا که تويى در چه حساب است دل ما
هر چند که در هر چمن آتش نفسى هست
صائب ز نواى تو کباب است دل ما