شماره ٤: انديشه ز طوفان نبود ديده تر را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
انديشه ز طوفان نبود ديده تر را
گيرد ز هوا کشتى من موج خطر را
از صحبت ناجنس به کامل نرسد نقص
از تلخى بادام چه پرواست شکر را؟
فرياد که قسمت ز عقيق لب خوبان
جز خوردن دل نيست من تشنه جگر را
راز دل سودازدگان حوصله سوزست
در سوخته پنهان نتوان کرد شرر را
از اشک نگردد دل سنگين بتان نرم
با رشته محال است توان سفت گهر را
جمعى که رسيدند به سر منزل تسليم
در رهگذر سيل گشايند کمر را
گردد هنر از صافدلى عيب نمايان
از تنگى چشم است چه انديشه گهر را؟
از خط مکن انديشه ز کوته نظرى ها
کز هاله به پرگار شود حسن، قمر را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید