شماره ٢٧٣: خيالى سد راه عبرت ماست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
خيالى سد راه عبرت ماست
گر اين ديوار نبود خانه صحراست
من و پيمانه نيرنگ کثرت
دماغ وحدتم اينجا دو بالاست
شرر خيز است چشم از اشک گرمم
برنگ داغ جامم شعله پيماست
نخواندم غير درس بى نشانى
ورقهاى کتابم بال عنقاست
نيم خاتم ولى از دولت عشق
خط پيشانى من هم چليپاست
بکن حفظ نفس تا ميتوانى
که نخل زندگى زين ريشه برپاست
چو دل روشن شود هستى غبار است
نفس در خانه آئينه رسواست
زدرس عشقم اين معنيست روشن
که از خود چشم پوشيدن معماست
شدم خاک و غبارم هيچ ننشست
هنوزم ناله هاى درد پيداست
سبک بگذر زدلهاى اسيران
که تمکين تو سنگ شيشه ماست
فلک گرد خرام کيست يارب
زپا ننشست تا اين فتنه برخاست
برنگ آبله عمريست (بيدل)
زخجلت ديده من در ته پاست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید