شماره ٢٥١: حايل عزم نفس گرد ره و فرسنگ نيست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
حايل عزم نفس گرد ره و فرسنگ نيست
مقصد دل نيست پيدا ورنه قاصد لنگ نيست
نغمه ها بيخواست مى جوشد زساز ما و من
حيرت آهنگيم در آهنگ ما آهنگ نيست
در محيط از خودنمائيها نمى گنجد حباب
گر نفس بر خود نبالد گوشه دل تنگ نيست
سکته صد مصرع مو جست تمکين گهر
در دبستان ادب سنجى تامل دنگ نيست
چون طبايع خور بر هم غيرت انشا ميکند
صلح گر بر يک نسق باشد شرر در سنگ نيست
مايه اين صوم و صلوة آنگاه سوداى بهشت
ميشود معلوم زاهد جز دکان بنگ نيست
بيش ازين بر خود مچين پست و بلند اعتبار
جز سر و پائيکه دارى افسر و اورنگ نيست
نام اگر آئينه خواهد جوهر تمثال کو
عالم تصوير عنقائيم ما را رنگ نيست
تيره ميسوزى چرا اى شمع نزديک است صبح
تا شب است آئينه خورشيد هم بيرنگ نيست
خواه عريان جلوه گر شو خواه مستورى گزين
هر چه باداباد در کار است اينجا ننگ نيست
(بيدل) از طاقت جهانى را بخود کردى طرف
با ضعيفى گر توانى صلح کردن جنگ نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید