شماره ٢٠٩: تو آفتاب و جهان جز بجستجوى تو نيست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
تو آفتاب و جهان جز بجستجوى تو نيست
بهار در نظرم غير رنگ و بوى تو نيست
ازين قلمرو مجنون کسى نمى جوشد
که نارسيده بفهمت در آرزو توى نيست
خروش (کن فيکون) در خم ازل ازليست
نواى کس بخرابات هاى وهوى تو نيست
زدور باش ادب خيز حکم يکتائى
غبار ما همه گر خون شود بکوى تو نيست
جهان بحسرت ديدار ميزند پر و بال
ولى چه سود که رفع حجاب خوى تو نيست
ز بى نيازى مطلق شکوه چوگانت
بعالميست که اين هفت عرصه گوى تو نيست
بکارخانه يکتائى اين چه استغناست
جهان جلوه ئى و جلوه روبروى تو نيست
زجوش بحر نواهاست در طبيعت موج
من و توئى همه آفاق غير تو بتو نيست
هزار آينه طوفان حيرتست اينجا
که چشم سوى تو داريم و هيچ سوى تو نيست
حديث مکتب عنقا چه سر کند (بيدل)
که حرف و صوت جز افسانه مگوى تو نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید