شماره ٢٠٤: تا نظر بر شوخى آن نرگس خودکام داشت

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
تا نظر بر شوخى آن نرگس خودکام داشت
چشمه آئينه موج روغن بادام داشت
باد دامانت غبارم را پريشان کرد و رفت
سرمه ام در گوشه چشم عدم آرام داشت
عالمى را صيد الفت کرد رنگ عجز من
در شکست خويشتن مشت غبارم دام داشت
پختگى در پرده رنگ خزانى بوده است
ميوه ام در فکر سرسبزى خيال خام داشت
ياد آن شوقيکه از بى طاقتيهاى طلب
دل طپيدن نيز در راهت شمار گام داشت
از اداى ابرويت لطف نگه فهميده ام
اين کمان رنگ فريب از روغن بادام داشت
گر نمى بود آرزو تشويش جانکاهى نبود
ماهيان را نشتر قلاب حرص کام داشت
ناله را روزيکه اوج اعتبار نشه بود
چون جرس (بيدل) بجاى باده دل در جام داشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید