شماره ١٤٠: پرفشان زين گلشن نيرنگ ميبايد گذشت

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
پرفشان زين گلشن نيرنگ ميبايد گذشت
بوى گل ميبايد آمد رنگ ميبايد گذشت
زندگى ساز وداعست از بم و زيرش مپرس
نغمه را از خود بهر آهنگ ميبايد گذشت
قطع شد راه جوانى کار با پيرى فتاد
نى شکست اما کنون از چنگ ميبايد گذشت
اى غرورانديش تمکين انفعال آماده باش
چون صدازين کوه پر بى سنگ ميبايد گذشت
عمر رفت و ما همان در سعى پردازد ليم
آخر اين آئينه را با زنگ ميبايد گذشت
عالم امکان گذرگاهست اقامت گاه نيست
خواه برجا خفته خواهى لنگ ميبايد گذشت
منزل دورى ندارد شمع ليک از عاجزى
تابزير پا زصد فرسنگ ميبايد گذشت
از خرد جستم طريق رستن از آفات هند
گفت بى کشتى ز آب گنگ ميبايد گذشت
ناله در کوچهاى نيستان افتاده ايم
با همه آزادگيها تنگ ميبايد گذشت
وضع مجنونم اشارت ميکند کاى بيخبر
عيش مفت است اندکى از ننگ ميبايد گذشت
گر ز دنيا بگذريم اوهام عقبى رهزنست
تا کجاها از جهان بنگ ميبايد گذشت
بر علائق پا زدن زين اقتدار آسان مگير
يک شرر (بيدل) ز چندين سنگ ميبايد گذشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید