شماره ١١٩: اين انجمن چو شمع مپندار جاى ماست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اين انجمن چو شمع مپندار جاى ماست
هر اشک در چکيدنش آواز پاى ماست
جان ميدهيم و عشرت موهوم ميخريم
چون گل همان تبسم ما خونبهاى ماست
روشن نکرده ايم چو شبنم درين بساط
غير از عرق که آئينه مدعاى ماست
طرح چه آبرو فگند قطره از گهر
ما رفته ايم و آبله پا بجاى ماست
دامن فشان تر از کف دست تجرديم
رنگى که جز شکست نبندد حناى ماست
ويرانى دل اين همه تعمير داشته است
نه آسمان غبار شکست بناى ماست
در آتش افگنند و نناليم چون سپند
خوددارى ئى که عقده بال صداى ماست
در قيم جسم ساز سلامت چه ممکن است
اين خاک سخت تشنه آب بقاى ماست
از فقر سرمتاب کز اسباب اعتبار
کس آنچه در خيال ندارد براى ماست
پيشانى ئى که جز بدر دل نسوده ايم
بر آسمان همان قدم عرش ساى ماست
آئينه خوديم بهر جا دميده ايم
اين طرفه ترکه جلوه او رونماى ماست
(بيدل) عدم ترانه ناموس هستى ايم
بيرون پرده آنچه نيابى نواى ماست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید