شماره ١١٦: اى غره اقبال سرانجام تو شرم است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى غره اقبال سرانجام تو شرم است
مرگت بته بال هما سايه بوم است
چون پير شدى از امل پوچ حيا کن
يکسر خط تقويم کهن ننگ رقوم است
اين جمله دلايل که زتحقيق تو گل کرد
در خانه خورشيد چراغان نجوم است
اى دعوى علم و عمل افسون حجابت
گرد تب و تاب نفس است اينچه علوم است
طبع تو اگر ممتحن نيک و بد افتد
غير از دهن مار جهان جمله سموم است
بى وضع ملايم نتوان بست ره ظلم
ديوار و در خانه زنبور زموم است
دل با دو جهان تشنگى حرص چه سازد
بر يک چه بى آب زصد دلو هجوم است
از عاريت هر چه بود عار کزينيد
مسرور امانات جهول است و ظلوم است
(بيدل) تو جنونى کن و زين ورطه بدر زن
عالم همه زندانى تقليد و رسوم است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید