شماره ١١٣: اى صبح گرد ناز تو از کاروان کيست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى صبح گرد ناز تو از کاروان کيست
برخويش چيدن تو متاع دکان کيست
آنجا که فرصت من و ما تير جسته است
ترسم نفس کشى و ندانى کمان کيست
سر بر نياورى چو گهر از سجود جيب
گر محرمت کنند که دل آستان کيست
داغم زدست بى اثريهاى آه خويش
اين آتش فسرده چگويم بجان کيست
خون شد بهار حسرت و رنگى برون نداد
صبح مراد ما نفس ناتوان کيست
بلبل بناله حرف چمن را مفسر است
يارب زبان نکهت گل ترجمان کيست
عمريست گردشى نگرفته است دامنم
رنگ تحير آينه ضبط عنان کيست
هر جا نواى زمزمه تار بشنوى
اى آرزو بنال و مگو داستان کيست
گر حرف غنچه تو عروج بهار نيست
چندين سحر تبسم گل نردبان کيست
آنجا که جلوه مشترى امتحان شود
عرض متاع حوصله جنس دکان کيست
(بيدل) زوضع خامشى غنچه سوختم
اين بوسه سنج گلشن فکر دهان کيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید