شماره ٤٨: ز درد تشنه لبى ها درين محيط سراب

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ز درد تشنه لبى ها درين محيط سراب
دلى گداخته ايم و رسيده ايم به آب
تأملى که چه دارد تلاش محروميت
شکست آينه را جلوه کرده اند خطاب
حصول ريشه آمال سربسر پوچ است
تلاش موج چه خرمن کند بغير حباب
فسانه دل پرخون شنيدنى دارد
بدوش شعله جرس بسته است اشک کباب
اگر تبسم گل ابروى ادا دزدد
شکست بال شود بهر بلبلان محراب
خيال نرگس مست و بيخودى اثر است
وگرنه ديده بختم نداشت اينهمه خواب
بفيض ديده تر هيچ نشه نتوان يافت
تو ساز ميکده کن ماوا بن دو شيشه شراب
اگر بوادى امکان غبار بى آبيست
هجوم آبله ات از کجا دماند حباب
نفس چه واکشد از پرده توهم ما
که ساز در دل خاک است و بر هوا مضراب
درين محيط چو موج اينقدر تردد چيست
برفتنى که ندارد رنگ پرمشتاب
کسى ز دام تعلق چسان برون تازد
شکسته گردن هر موج طوقى از گرداب
مقيم انجمن نارسائيم (بيدل)
بهر کجا نرسد سعى کس مراد رباب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید