شماره ٣٧: بى لطافت نيست از بس وحشت آهنگ است آب

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بى لطافت نيست از بس وحشت آهنگ است آب
گر در راحت زنده همچون گهر سنگ است آب
فتنه طوفانست عرض رنگ و بوى اين چمن
در طلسم خاک حيرانم چه نيرنگ است آب
نشه روشندلى پر بى خمار افتاده است
از صفاى طبع دايم شيشه در چنگ است آب
چون گريبانگير شد يا موافق دشمن است
گر بپيچد در گلو يار تيغ يکرنگ است آب
با گداز ياس از خود رفتنم دل مى برد
نغمه ها دارد چکيدن هرکجا چنگ است آب
محمل ما عاجزان بردوش لغزش بسته اند
صد قدم از موج اگر پيدا کند لنگ است آب
دو رى مرکز جهانى راست تکليف نزاع
تا جدا از سنگ شد با شعله در جنگ است آب
بى کدورت نيست در کثرت صفاى وحدتم
تا بگلشن راه دارد صرف صد رنگ است آب
آبرو نتوان به پيش ناکسان چون شمع ريخت
اى طمع شرمى که اينجا شعله در چنگ است آب
خانه دارى داغ کلفت ميکند وارسته را
در دل آئينه (بيدل) سر بسر زنگ است آب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید