شماره ٩: هر کجا نسخه کنند آن خط ريحانى را

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر کجا نسخه کنند آن خط ريحانى را
نيست جز ناله کشيدن قلم مانى را
پيش از آن کز دم شمشير تو نم بردارد
شست حيرت ورق ديده قربانى را
مطلب شوخى پرواز زموج گهرم
بقفس کرده ام اميد پرافشانى را
اشک ما صرف تبه کارى غفلت گرديد
ريخت اين ابر سيه جوهر نيسانى را
جاه با بندگى آب رخ ديگر دارد
عزت افزود ززنار سليمانى را
چشمم از جنبش مژگان بشمار نفس است
جلوه ات برد ازين آينه حيرانى را
دم تيغ تو و خورشيد بيک چشم زدن
عرصه صبح کند ديده قربانى را
جمع گشتن دل ما را بتسلى نرساند
از گهر کيست برد شيوه غلطانى را
خلق بر وضع جنون محو نظر دوختن است
آن قدر چاک مزن جامه عريانى را
هر کرا چشم درين بزم کشودند چو شمع
ديد در نقش کف پا خط پيشانى را
بر خط و زلف بتان غره عشقى (بيدل)
(حسن فهميده اجزاى پريشانى را)



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید