شماره ٧٩٤: ز بى ظرفى به روى گرم جانان برنمى آيم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
ز بى ظرفى به روى گرم جانان برنمى آيم
چو نخل موم با خورشيد تابان برنمى آيم
ميان نغمه سنجان چمن آن عندليبم من
که در ايام بى برگى ز بستان بر نمى آيم
رگ سنگ است هر مو از گرانجانى براندامم
من از خواب گران غفلت آسان بر نمى آيم
نمى دزدم ز کوه قاف دوش از بردباريها
ولى از عهده ثقل گرانجان بر نمى آيم
نيفشانم چو يوسف تا ز دامن گرد تهمت را
به تکليف عزيزان من ز زندان بر نمى آيم
ز جرأت مى توانم بر صف محشر زدن، اما
به آه و دود دلهاى پريشان بر نمى آيم
مرا با بورياى فقر چسبان است آميزش
به پاى خود چو شکر زين نيستان بر نمى آيم
ز نعمت خوارگى هر چند شد فرسوده دندانم
همان صائب من از انديشه نان بر نمى آيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید