شماره ٧٤٥: به دست بسته دستى در سخاوت چون سبو دارم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
به دست بسته دستى در سخاوت چون سبو دارم
که چندين جام خالى را زاحسان سرخ رو دارم
چه با من مى تواند کرد درد و داغ ناکامى
که من دارالامانى چون دل بى آرزو دارم
مرا در حلقه آزادگان اين سرفرازى بس
که با بى حاصلى چون سرو خود را تازه رو دارم
غبارآلود مطلب نيست چون طوطى کلام من
از آن در خلوت آيينه راه گفتگو دارم
کنم گلگونه روى شجاعت شيرمردان را
درين بستانسرا چون تيغ اگر آبى به جو دارم
مرا جز پاکبازى مدعايى نيست از هستى
اگر پاس نفس دارم براى رفت و رو دارم
گر از من طاعت ديگر نمى آيد به اين شادم
که از اشک ندامت روز و شب دايم وضو دارم
تعجب نيست از گفتار من گر بوى خون آيد
که تيغ آبدار اشک دايم بر گلو دارم
اميد پرده پوشى دارم از موسى سفيد خود
زهى غفلت که از تار کفن چشم رفو دارم
نشد از وصل چون پروانه کم بيتابى شوقم
همان از شمع آتش زير پاى جستجو دارم
چه افتاده است دردسر دهم صائب عزيزان را
که من چون خون شراب بى خمارى در سبو دارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید