شماره ٧٢٠: نبرد از سينه جام باده گلرنگ زنگارم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
نبرد از سينه جام باده گلرنگ زنگارم
هلال منخسف شد صيقل از آيينه تارم
نهفتم در رگ جان کفر را چون شمع، ازين غافل
که خواهد از گريبان سر برون آورد زنارم
به زور بردباريها به خود هموار مى سازم
درشتى مى کند چون آسيا هر کس که در کارم
به آب روى خود از گوهرم قانع درين دريا
رهين منت خود گو مکن ابرگهر بارم
از آن هر روز آب گوهر من بيش مى گردد
که گردد آب از شرم تهيدستى خريدارم
کنم در نوبهاران صرف برگ و بار خود صائب
خزان را نيست رنگ از باددستيها زگلزارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید