شبى صدبار برگرد دل افکار مى گردم
به بوى يوسفى برگرد اين بازار مى گردم
چنان افتاده از پرگار طاقت نقطه جانم
که بر گرد سر هر نقطه چون پرگار مى گردم
خدا اين طفل را ببخشد خواب آسايش
شبى صد بار از فرياد دل بيدار مى گردم
کباب نسر طاير مى کند خون گريه از شوقم
من ناکس چو کرکس در پى مردار مى گردم
ز بوى گلشن فردوس پهلو مى کنم خالى
سبکروحم هوا تا خورده ام بيمار مى گردم
اگر چه نقش ديوارم به ظاهر در گرانخوابى
اگر رنگ از رخ گل مى پرد بيدار مى گردم
چنان سرشار افتاده است صائب خارخار من
که برگرد سرخار سر ديوار مى گردم