شماره ٧٠٠: اگر مى داشتم بال و پرى پرواز مى کردم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
اگر مى داشتم بال و پرى پرواز مى کردم
درين بستانسرا ديوان محشر باز مى کردم
اگر مى بود دامان شب زلفش به دست من
حديث درد بى انجام خود آغاز مى کردم
نسيم صبح از نامحرمان بود اين گلستان را
در ايامى که من بند قبايش باز مى کردم
سپند شوخ چشم از دور دستى داشت بر آتش
در آن محفل که من قانون صحبت ساز مى کردم
حيا در پرده بيگانگى مى خورد خون خود
که آهوى ترا من شيرگير ناز مى کردم
نسيم بى ادب زنجير مى خاييد در عهدى
که من در زلف او چون شانه دست انداز مى کردم
نمى زد آب اگر بر آتش من سردى عالم
چه دلها را کباب از شعله آواز مى کردم
اگر روى دلى از پرتو خورشيد مى ديدم
سبک چون رنگ ازين بستانسرا پرواز مى کردم
اگر مى بود درد عشق صائب کارفرمايم
جهان را گلشن از کلک سخن پرداز مى کردم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید