شماره ٦٧٧: دست اگر کوتاه باشد آرزويى مى کنيم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
دست اگر کوتاه باشد آرزويى مى کنيم
زلف مشکين ترا از دور بويى مى کنيم
طاعت ما نيست غيراز شستن دست از جهان
گر نماز از ما نمى آيد وضويى مى کنيم
نيست غمخوارى که بخشد خانه ما را صفا
سينه را از آه گاهى رفت و رويى مى کنيم
تا رسد وقتى که بايد بر زمين انداختن
خرقه تن را به آب و نان رفويى مى کنيم
گر چه مى دانيم گل مست شراب غفلت است
همچو بلبل در گلستان هايهويى مى کنيم
نيست بويى از وفا هر چند اين گلزار را
گر گل کاغذ به دست افتاد بويى مى کنيم
چون حباب شوخ چشم ما به صاف باده نيست
صلح ازين ميخانه با درد سبويى مى کنيم
قطره چون در موج بهر آويخت دريا مى شود
جان زار خويش را پيوند مويى مى کنيم
مور ما را نيست پرواى شکوه سلطنت
گر دهد رو با سليمان گفتگويى مى کنيم
بيش ازين از زاهدان امساک مى انصاف نيست
اين غبار آلودگان را شستشويى مى کنيم
در جهان بيوفا انديشه منزل خطاست
مى رود سيلاب تا ما فکر جويى مى کنيم
گر چه نتوان يافتن آن گوهر ناياب را
تا نفس باقى است صائب جستجويى مى کنيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید