شماره ٦٣٨: در ره باطل ز پا چون نقش پا افتاده ايم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
در ره باطل ز پا چون نقش پا افتاده ايم
کعبه مقصد کجا و ما کجا افتاده ايم
خجلت روى زمين داريم از بحر کمان
از هدف تا دور چون تير خطا افتاده ايم
چون نگاه ديده وحشى غزالان از حجاب
در ميان مردمان ناآشنا افتاده ايم
خاک مى ليسيد زبان موج ما در جويبار
تا ازان درياى بى ساحل جدا افتاده ايم
از دم سرد فلک آيينه ما تيره نيست
ما ز دامان تر خود از جلا افتاده ايم
عذر نامقبول ما را کى پذيرند اهل ديد؟
ما که در چاه ضلالت با عصا افتاده ايم
از سعادت مشرق خورشيد دولت گشته است
هر کجا چون سايه بال هما افتاده ايم
چون کمان و تير در وحشت سراى روزگار
تا به هم پيوسته ايم از هم جدا افتاده ايم
اين جواب آن غزل صائب که والى گفته است
هرکه را از پيش پا رفته است ما افتاده ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید