شماره ٦٢١: گر ز دلتنگى لبى چون غنچه خندان مى کنم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
گر ز دلتنگى لبى چون غنچه خندان مى کنم
ترک سرزين رهگذر بر خويش آسان مى کنم
سايلان از شرم احسان اب مى گردند و من
مى شوم آب از حيا با هر که احسان مى کنم
تا چو عيسى دست خود از چرک دنيا شسته ام
دست در يک کاسه با خورشيد تابان مى کنم
تنگ ظرفى دستگاه عيش را سازد وسيع
هست تا يک قطره مى در شيشه طوفان مى کنم
گر چه خون در پيکرم ز افسردگى پژمرده است
پنجه در سر پنجه دريا چو مرجان مى کنم
هر که از سنگين دلى خون مى کند در کاسه ام
از دل خونگرم من لعل بدخشان مى کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید