شماره ٦١٧: از تحمل خصم را چين از جبين وا مى کنم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
از تحمل خصم را چين از جبين وا مى کنم
با کليد موم قفل آهنين وامى کنم
بر گشاد عقده دل نيست دستم ورنه من
غنچه پيکان به باد آستين وامى کنم
هر قدر پهلو تهى سازد زمن از سادگى
جاى خود از نامدارى درنگين وامى کنم
مى چکد صد لاله خون بر خاک از هر ناخنم
يک گره تازان دو زلف عنبرين وامى کنم
جاى خود را در دل سخت فلک از راستى
با دم گيرا چو صبح راستين وامى کنم
گرچه از بى حاصلى تخم اميدم سوخته است
پيش خرمن من دامنى چون خوشه چين وامى کنم
نام خود سازند مردان محو ومن از سادگى
در تلاش نام ميدان چون نگين وامى کنم
چارديوار صدف شايسته اقبال نيست
در غريبى چشم چون در ثمين وامى کنم
خاکسارى پرده چشم حسودان مى شود
بال و پر چون ريشه در زير زمين وامى کنم
مى کنم شکر گل بى خار از فهميدگى
گر به روى خار چشم پاک بين وامى کنم
در دل هرکس که از غم هست صائب عقده اى
از نسيم گفتگوى دلنشين وامى کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید