شماره ٦٠٦: چند اوقات گرامى صرف آب و گل کنم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
چند اوقات گرامى صرف آب و گل کنم
در زمين شور تا کى تخم خود باطل کنم
تلخ گرديده است بر من خواب از شرم حضور
کاش خود را مى توانستم ازو غافل کنم
از جدايى همچنان چون زلف مى لرزد دلم
دست اگر چون خون خود در گردن قاتل کنم
نارسايى کرد آه بى مروت ورنه زود
مى توانستم به خود سرو ترا مايل کنم
راه را خوابيده سازد چشم خواب آلودگان
بهر شبگيرست هر خوابى که در منزل کنم
چون گهر با تلخ رويان تازه رو بر مى خورم
گرچه از گرد يتيمى بحر را ساحل کنم
مى دهد شرم کرم در بحر گوهر غوطه ام
چون صدف گوهر اگر در دامن سايل کنم
گر شود از تيغ او قسمت دم آبى مرا
خاک را خون در جگر چون طاير بسمل کنم
خرده جان از خجالت بر نمى آرد مرا
خونبهاى خود مگر در دامن قاتل کنم
من که در دامان صحرا در کنار ليليم
کار آسانى چو پيش آيد مرا مشکل کنم
من که گوش خويش مى گيردم ز فرياد سپند
چون بلند آواز خود صائب درين محفل کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید